روز جهانی زن و زنان فعال بلوچ در سیستان و بلوچستان

زنان این استان بویژه زنان بلوچ با تاثیرگیری از جنبش زن زندگی آزادی جان تازه ای گرفتند. هرچند به جز چند حرکت خیابانی عمدتا با هدایت نهاد های مذهبی و اساسا مخالف تحقق حقوق زنان در زاهدان کمتر به خیابان آمدند. اما بنا بشواهد و برخی گزارشات موثق جنب و جوش بسیار گسترده ای درمیان زنان جوان راه افتاده بود. حتی بعضی خود را به اعتراضات خیابانی زاهدان رسانده و یا تلاش کردند خود را به آنجا برسانند. گروههای گوناگونی از دختران جوان در رسانه های الکترونیکی شکل گرفت که آنها ارزش های جنبش زن زندگی آزادی را ترویج می کردند و با شهامت به انتقاد از سنت های کهنه و ضد حقوق زنان می پرداختند.

از این جهت مبارزه زنان در سیستان و بلوچستان در سطح دیده نشد ولی در عمق جریان داشت. این ارزش ها مطمئنا با آنها مانده است و بارآور خواهد شد. اما همین حضور کمرنگ اجتماعی بیانگر فشار نهادهای قدرتمند ارتجاعی بر علیه زنان در منطقه بود. این نهاد ها درست است که بخشا مورد حمایت رژیم و یا ساخته این رژیم بود ولی روابط کهنه ضد زن چه از جانب نهادهای دینی و چه قومی و طایفه ای و غیر آن جود داشت و دارد. این مغلطه کاری ذات گرایانه بعضی گروههای ناسیونالیست و یا سنتی را نمیـتوان پذیرفت که گویا مردان بلوچ ها در ذات اشان زن ستیز نبوده و بر علیه زنان ستم نکرده اند بلکه ستمگری بر علیه زنان بلوچ تنها نتیجه استعمار و دخالت و توطئه خارجیان بوده است. بدینوسیله روابط اجتماعی ـداخلی را با آنچه به ظن انها عوامل خارجی است مخلوط می کنندو نقش زنان بلوچ را در مبارزه با مناسبات اجتماعی ای که مرد سالاری را تولید و باز تولید می کنند بنحوی خنثی می کنند
مسلما مقاومت در میان زنان بلوچ و بلوچستان بر علیه روابط ستمگرانه مردسالارانه وجود داشته، مسلما زنانی از اقشار اشرافی گاه حضور اجتماعی پیدا کرده اند، و از نظر کلی در روابط مبتنی بر تقسیم کار اجتماعی بین قبایل شبانی و اجتماعات روستائی زنان حضور بیشتری داشتند، ولی صدای آنها در مقاومت بر علیه روابط مسلط ضد زن شنیده ںشده است. مفهوم خارجی هم در گذشته بلوچستان بهیچوجه معنی یکسانی که امروز گروههای ناسیونالبیستی تعریف میـکنند نداشته است. باحتی در مواردی خارجیان با توجه به حمل روابط و مناسبات فرهنگی پیشرفته تر، بیشتر به زنان احترام می گذاشتند و یا برعلیه روابط برده داری عمل می کردند. همانجا که ژنرال دائر سرکوب می کند و گل بی بی را بعنوان زنی شجاع معرفی میـکند بردگان منجمله زنان و کودکان را که همان بلوچها منجمله شهسوار خان شوهر گل بی بی بزور و ستمگری ربوده و آورده بودند آزاد می کند. آیا آن دختربرده جوانی که با شنیدن آزادی توانسته بود شبانه روزی از دست یک سردار گمشادزهی فرار کند و خود را بخاش پیش دائر برساند و آزاد شود یک قهرمان نبود؟ و بعد هم خود شهسوار خان همراه با جیند خان و جما خان و بسیاری از سرداران بلوچستان به حقوق بگیران انگلیس در میـآیند و صبر هم نکردند که معنی خارجی را از این ناسیونالیست های امروزین بپرسند.
زنان مبارز در بلوچستان لازم است بر علیه هرگونه ستمی عمل کنند و بطور خاص با همه نیروها و روابطی که برضد حقوق زنان عمل میـکنند، بلوچ و غیر بلوچ، پیکار کنند . فشار و ستم بر زنان به اشکال متفاوت همانطور که در همه جهان وجود داشته است در بلوچستان هم وجود داشته و با توجه به عقب ماندگی روابط ـاجتماعی در بلوچستان این عقب ماندگی در میان زنان هم با شدت بیشتری تداوم یافته است. در تاریخ بلوچستان مانند بسیاری از نقاط جهان سخن از مردانی رفته است که ۱۶ زن داشته اند مردانی که زنان را برده کرده و فروخته و به آنها تجاوز کرده اند حتی مردانی که در حاکمیت بوده و عروس قشرهای ستمدیده رعایا را برای لذت جنسی به تصرف خود در آورد اند.
کاملا درست است که در تاریخ گذشته همه جا و یا بسیاری از حاها از این نوع ستمگریـها بوده است ولی ان زنان ستمدیده و یا مردان ستمدیده که صدائی برای اعتراض نداشتند و اکنون در میان ما نیستند ، یک حق بزرگ بگردن ما دارند ما حالا می توانیم صدای آنها باشیم. ستم در همان زمان درد و رنج وحشتناکی داشت اما این زنان توان مقابله نداشتند و راهی برای رهائی خود نمی دیدند ولی اکنون ما میـتوانیم بگوئیم که آن سردارها و حاکم ها و ملاها به آنها ستم کردند و به اینگونه ستم کرد ند و به اینصورت آنها را بزنجیر کشیدند و به آنها تجاوز کردند و یا جانشان را گرفتند مهم نیست که ستمگر بلوچ باشد و یا نباشد او یک ظالم بود یک برده دار بود و یا یک غارتگر بود. ما نمی توانیم به عقب بر گردیم و آن زنان ستمدیده را نجات بدهیم ولی می توانیم صدای آنها باشیم و نه آنکه به ستایش از آنهائی بپردازیم که بر آنها ستم کردند .
این بدین معنی هم هست که امروزه در تاریخ اجتماعی نمی توان از توضیح روابط اجتماعی یک عصر و یا روابط قدرت آن زمان سر باز زد. تاریخ اکنون توصیف و ستایش قد و سبیل و تاج و دربار و لباس یک قلدر و غارتگر نیست بلکه تاریخ بررسی روابط قدرت، تاریخ تصاحب و مالکیت و تاریخ شرایط زیست میلیونها انسانی است که تاریخ فراموش کرده است و بگفته ای بدنیا آمدند، آباد کردند، رنج کشیدند، مردند و بعد هم فراموش شدند.
اما چند نکته را هم در مورد زنان مبارز بلوچ در خارج از ایران بگویم. این زنان با تشویق و همراهی زنان غیر بلوچ بویژه در سوئد و تا حدودی هم لندن و جاهای دیگر تاثیر گذاری مهم و ارزنده ای بر زنان در بلوچستان داشتند. آنها با حضور در تجمعات و سخنرانیها و استفاده از تریبون های موجود ارزش های نوینی را به زنان در سیستان و بلوچستان انتقال دادند و هنوز می دهند و آنها را تشویق کردند که بیشتر اتکا به نفس داشته و دیده شوند و و به مشارکت اجتماعی بیشتری بیندیشند.
اما بنظرخودم نکات ضعفی هم هست که شاید ذکر آنها برای زنان مبارز بلوچ مفید باشد۰ انتقاد از مرد/ پدر سالاری نیاز به درک عمیق تری دارد. روابط مردسالارانه را نمی توان در حد رابطه شخصی با شخصیت شوهران و یا مردان خانواده و یا آشنای خود تقلیل داد. البته بسیاری از مردان در کنار این زنان برعلیه روابط مرد سالارانه مبارزه می کنند ولی این یک رابطه صزفا شخصی و محدود نیست. دوم اینکه نمی توان ار رابطه مردسالاری که یک مشکل تاریخی و اجتماعی در بلوچستان هم (مانند همه جای دیگر) هست بصورت سرسری رد شد. سوم روابط مرد سالارانه را نمی توان تنها با با تبعیض دولت مسلط توضیح و سپس در حد یک مسئله ساده/قومی و ملی تقلیل داد. و گاه با تاثیرگیری از درکهای قومی-پوپولیستی از فهم عمق تضاد های اجتماعی و ابعاد چندگانه ستمگری های موجود باز ماند و از عملکرد نهادهای ضد زن درک انتقادی نداشت چون بسیاری از مردان با تکیه با تعریف های غیر انتقادی و تک بعدی از ستم قومی ارزش های مرد سالارانه را تعریف و مسلط می کنند.
این شیوه های برخورد بنظرم مبارزه زنان را بعمق لازم نمی برد و گاه بصورت نا خواسته ای مبارزه آنها را بصورت فعالیتی مدرن شده در تکمیل روابط مرد سالارانه محدود قومی و قبیله ای و حتی در مواردی نهادهای ضد سکولار دینی در می آورد. البته ستمگری قومی و مذهبی برعلیه مردم بلوچ در ایران قابل چشم پوشی نیست. زمانی که زنان رادیکال پاتریارکالیسم را مطرح کردند آن را بمثابه یک رابطه عمیق و ساختاری طرح کردند که بمراتب فراتر از رابطه قدرت و سیاست دولتی است بلکه نه تنها تاریخی و اجتماعی بلکه خانوادگی نیزهست. مردان قدرت خود را تنها از دولت کسب نمی کنند بلکه این قدرت را از ساختارهای اقتصادی، قبیله ای، قومی، فرهنگی و طبقاتی مسلط میـگیرند و بر همین اساس می توانند بر علیه زنان بکار بگیرند. دموکراتیک ترین و عدالت جویانه ترین سیستم های ضد سرمایه داری هم در بهترین حالت می توانند بخشی از محدودیت های حقوقی/قانونی را بر طرف کنند ولی نمی توانند ساختار های مرد سالارانه را عمیقا بهم بزنند و از این جهت زنان و منجمله زنان بلوچ، در سیستان و بلوچستان نیازمند به سازماندهی های مستقل، همبستگی بیشتر با دیگر زنان غیر بلوچ در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و جهانی اند.
هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر) -لندن- ۸ مارس ۲۰۲۴

Share